لطفا چند لحظه صبر کنید .

مناسبت روز
حدیث
مناسبت سال
شعار
آمار سایت
  • آنلاین : 6
  • امروز : 334
  • دیروز : 54
  • این ماه : 3148
  • ماه گذشته : 6857
  • بازدید کل : 726310
نظرسنجی
تعداد آراء : 23
به خدمات ارائه شده توسط مدیریت امور عشایر در سال 1402 چه امتیازی می دهید؟
تاریخ درج: 1404/2/16    /  شماره خبر: 1077   /  تعداد نظرات: 0
 ارسال به دیگران        چاپ خبر
   

روابط عمومی

قهرمانان بی‌نام و نشان؛ از ایل تا اسکله/ روایتی از آبرسانان عشایر در خط مقدم آتش در بندر شهید رجایی

زمانی که شعله‌های بی‌امانِ آتش، همه توجه‌ها را به هواپیماها و بالگردهای آب‌پاش و آتش‌نشان‌ها جلب کرده بود، ناگهان از جنوب‌غربی کشور، صدایی برخاست؛ ناوگانِ آب‌رسانی به ایل، به خط مقدمِ اسکلۀ شهید رجایی استان هرمزگان رسیده بود.
 

 چهار راننده، چهار مرد، چهار کامیون تانکردارِ 12 هزار لیتری که شبانه‌روز در دورترین نقاط برای تأمین آب عشایر کوچنده در مناطق سخت‌گذر تلاش می‌کنند، در مأموریتی خارج از چارچوب‌های معمول، این‌بار نه برای پُُر کردن تانکرها و دبه‌ها و مَشک‌ها در ارتفاعات و دشت‌ها و نه برای رفع تشنگی انسان و دام، بلکه برای پُر کردن مخازن ماشین‌های آتش‌نشان، بی‌درنگ راهی اسکلۀ شهید رجایی شده بودند، چراکه بیم آن می‌رفت لحظه‌ای درنگ خسارت‌های جانی و مالی را چند برابر کند.

 
فردای وقوعِ آتش‌سوزی، این ناوگان ویژه از بوشهر وارد اسکله شد و طی سه شبانه‌روز عملیات بی‌وقفه و نفس‌گیر ۴۸ سرویس آبرسانی انجام دادند و ۶۰۰ هزار لیتر آب از ایستگاه‌های پُمپاژ بارگیری و به قلب حادثه در بندرِ شهید رجایی انتقال دادند و بی‌سروصدا اما بسیار تعیین‌کننده، به خاموش کردن شعله‌های آتش کمک کردند و یک بار دیگر ثابت شد که خادمان عشایر در اضطرارهایی از این دست، همیشه پای کار هستند. این حضور تنها یک مأموریت ساده نبود، بلکه نشان از عمقِ مشارکتِ مؤثرِ اجتماعی جامعه‌ای داشت که همیشه در حاشیه دیده شده‌اند، اما همیشه در بزنگاه‌های حساس در متن حضور یافته و در قلب بحران ‌درخشیده‌اند.
 
کامیون‌های آبرسان سیار به عشایر که در بیشتر استان‌ها با خشکسالی و سهمیه‌بندی آب دست‌و‌پنجه نرم کرده و به مردمانی خدمت می‌کنند که کم‌ترین سهم و بهره را از منابع آبی کشور دارند؛ این‌بار نیز منبع نجات‌ شدند و بدون تبلیغ و هیاهو، به میدان آمدند تا به یک نیازِ فوری کشور پاسخ دهند و به یاری مردمانی شتافتند که گرفتارِ یک آتش‌سوزیِ مهیب‌ شده بودند.
 
در هیاهوی گُنگ و پرشتاب رسانه‌ها اما، زمانی که مشغول نشر و بازنشر اخبار و تصاویر تلاش آتش‌نشان‌ها و نیروهای زحمت‌کش امدادی برای مهار آتش بودند، دیگر جایی برای ذکر نامِ رانندگان تانکرهای آبرسان به عشایر نبود و هیچ‌کس هم نامِ آنان را تکرار نکرد و هیچ رسانه‌ای هم از آنان که بی‌وقفه و بی‌دریغ، میان بندر و حریق، در گرمای آتشین جنوب در رفت‌وآمد بودند، نام نبرد و مثل همیشه، بی‌نام و نشان ماندند.
 
این قهرمانان بی‌نام و نشان، در میان حرارتِ سوزانِ شعله‌های آتش و آفتاب داغ جنوب، در چنگالِ خفقان‌آورِ دود و اضطراب، تنها یک هدف را دنبال می‌کردند؛ رساندن هرچه سریع‌تر آب برای مهارِ آتشی که شعله‌هایش تمام بندر را درنوردیده بود و کسی هرگز نپرسید که از کجا آمده‌اند؟ چه راهی را طی کرده‌اند؟ و پس از این مأموریت به کجا می‌روند؟ هیچ‌کس از خستگی‌ آنان نپرسید؛ اما نتیجه و اثر کار و تلاششان، جایی در صفحۀ چندم این حادثۀ تلخ نوشته خواهد شد و این همان روح بی‌تکلفِ و نابِ خادمان بی‌ادعای عشایر است؛ کسانی که بی‌هیچ هیاهویی، در دل مناطقی سخت‌گذر، با قلبی استوار، بار مسئولیتی سنگین را بر دوش می‌کشند و نه چشم‌داشتی دارند و نه انتظار دیده شدن و حتی، حضورشان نیز در همهمۀ زنگوله‌های گله و میان پیچ‌وخم‌های مسیرهای ناهموار که شاید تنها خودشان بشناسند، محو و گم می‌شود و با وجود اینکه کمتر دیده می‌شوند، همیشه پای کار بوده‌اند و وظیفه و رسالت خود را انجام داده‌اند.
 
این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که به‌طور قطع، اگر ناوگان آبرسانی به‌ایل به اسکله اعزام نمی‌شد، عملیات مهار آتش دچار مشکل می‌شد و یا شاید چند روز دیگر به طول می‌انجامید و خسارت های جانی و مالیِ بیشتری رقم می‌خورد.
 
وقتی پس از ۴۳ ساعت تلاش بی‌وقفۀ همۀ نیروهای امدادی، عملیات مهار آتش به پایان رسید و منطقه وارد مرحله پاک‌سازی شد، این چهار راننده، این چهار مرد، این چهار قهرمان که نقش حیاتی خود در تأمین آب ماشین‌های آتش‌نشانی را انجام داده بودند، شبانه به بوشهر بازگشتند تا بار دیگر، در دل دشت‌ها و کوه‌ها، کار سخت خود را از سر بگیرند و آب مخزن کامیون‌ها را در تانکرها، دبه‌ها و مَشک‌های خانوارهای عشایری و آبشخورهای دامریا، پُر و خالی کنند.
 
این روایت اما، تنها نه برای ثبت یک رویداد تلخ نیست؛ بلکه برای یادآوریِ توجه به سختی کار تمامی خادمانِ بی‌ادعای عشایر است که اگر حتی نام‌ و تصویرشان هم در هیچ رسانه‌ای نباشد، نه به امید پاداش، فقط به‌خاطر حس قوی انسان‌دوستی و وطن‌خواهی، در بزنگاه‌های حساس و لحظه‌های نفس‌گیر اضطرار و اضطراب، بی‌صدا از راه می‌رسند و به عنوان قهرمانان خاموش، درست در جایی می‌ایستند که کمتر کسی تصور آن را می‌کند و در قامت قهرمانانی خاموش، نقش حیاتی خود را ایفا می‌کنند.
 
سخن آخر: دهه‌ها، و شاید قرن‌ها است که روایت‌ها و حکایت‌های گوناگون دربارۀ نقش عشایر در تولید گوشت قرمز، تأمین امنیت غذایی، صنایع دستی، مرزداری، گردشگری، و حفاظت از منابع طبیعی و محیط زیست گفته شده و همچنان نیز ادامه خواهد داشت. اما این‌بار، در تجربۀ آتش‌سوزی در اسکلۀ شهید رجایی، فصلی تازه به روایت این قهرمانان بی‌نام و نشان افزوده شد و اکنون در همین نقطه، لازم است با نگاهی نو، براساس توانایی‌ها و ظرفیت‌ها، در سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌های کلان و خرد کشور و قوانین بالاستی، پنج‌ساله و سالانه، دشواری کار خادمان عشایر و سهم جوامع سه‌گانه شهری و روستایی و عشایری متناسب با کارکردها و بهره‌وری آنان به‌ویژه در تولید، بازبینی و بازتعریف شود.
 
چهار کامیون تانکردار ۱۲ هزار لیتری، چهار راننده، چهار مرد، چهار قهرمان، ۶۰۰ هزار لیتر آب و مأموریتی ممکن برای مهار آتش؛ این داستان و روایت باید بارها و بارها تکرار شود تا - همچون روایت ریزعلی خواجوی، دهقان فداکاری که در یک شب سرد پاییزی، با آتش زدن لباس خود و علامت به راننده قطار، جان ۸۰۰ مسافر را نجات داد - در حافظۀ جمعی این سرزمین برای همیشه جاودانه بماند.
 
 
 
یادداشت از: علیرضا رحیمی
 
روزنامه‌نگار، رئیس روابط عمومی سازمان امور عشایر ایران، عکاس ایلات و عشایر ایران
 


نظرات بینندگان انتشار یافته: 0 در انتظار بررسی: 0



فرم ارسال نظرات

نام:
ایمیل:
نظرات:
کد امنیتی:

پیوست ها